آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
نويسندگان |
شعر
شعر
چهار شنبه 22 آذر 1396برچسب:شعر زمستان عاشقانه, :: 7:36 :: نويسنده : مهدی
زمستان است هوا سرد و کلاغِ پیر روی شاخه میخواند هجوم بادها و سوز دی ماه است ... زمین آبستنِ دردی عظیم از جنس دلتنگی ست و دیگر هیچ برگی روی شاخِ خشکِ بیدِ باغِ همسایه نمی رقصد و از عطر خزان و برگهای سرخ و خوشرنگش نشانی نیست ...
صدای زوزه ی باد است که میپیچد درون کوچه ای بن بست و فریاد درختانی که شلاق زمستانی تن عریانشان را مینوازد گاه گاهی ...
زمستان است و لب های ترک خورده و احساسی که در شبهای بی فانوس یخ بسته ...
و من اینجا میان این هجوم فصل دلتنگی درون کلبه ای از جنس تنهایی
که دیوارش فریبِ پیچکِ همسایه را خورده و درهایی که با زنجیر پیوسته و فرشی از گل حسرت و گلدانی که بی لبخند خشکیده
فقط با ذره ای از هیزمِ یادت که آتش میکند برپا دلم گرم است ...
و با یک جرعه از نامت تهِ لیوانِ دلتنگی سرم داغ است ...
و بیرون از من و یادت زمین سرد است و سرمای زمستان است |
|||
![]() |